۱۳۹۰ خرداد ۶, جمعه

«بانك‌ها را دريابيد!» باقى فسانه است...

توجه، باز شدن در یك پنجره جدید.
ترجمه: صالح نجفى

«بانك‌ها را دريابيد!» باقى فسانه است...آن گونه كه به ما نشان مى‌دهند، بحران مالى جهانى شبيه يكى از آن فيلم‌هاى مزخرفى است كه كارخانه موسوم به «سينما» در قالب بمب‌هاى بسته‌بندى شده توليد مى‌كند و به خورد خلايق مى‌دهد(۱) هيچ چيز از قلم نمى‌افتد، مولاى درز نمايش بحران نمى‌رود، بحرانى كه دم به دم بالا مى‌گيرد و احساس آويزان بودن از نخ‌هايى نامرئى كه ما را همچون عروسك‌هاى خيمه‌شب‌بازى آلت دست خود كرده‌اند، نمايش مرموزى كه در آن همه جا يك جور است فرقى وجود ندارد بين بازار بورس جاكارتا و بازار بورس نيويورك، ضربدرى در كار است كه مسكو را به سائوپائولو وصل مى‌كند، همه جا يك آتش خانمان‌سوز است كه بانك‌ها را به ورطه نابودى كشانده – بگذريم از پيرنگ‌هاى هراس‌آور يكسان: جلوگيرى از وقوع «جمعه سياه» محال است، همه چيز در آستانهء فروپاشيدن است، همه چيز فرو خواهد پاشيد...
با اين همه از سابقه نوميد مشو: در پيش‌زمينه، با ديدگانى وحشت‌زده و ميخكوب،‌ انگار كه در فيلمى از يك فاجعه، دست كم شمارى از افرادى قدرتمند را مى‌بينيم – ساركوزى، پاولسن، آنگلا مركل، گوردون براون و ديگران – كه تلاش مى‌كنند زبانه‌هاى آتش بحران پولى را خاموش كنند و ده‌ها ميليارد پول بى‌زبان را در «گودال» مركزى انبار كنند.
بعدا وقت خواهيم داشت كه بپرسيم اين ميلياردها يورو از كجا آمده‌اند (اين تازه اول داستان حماسى ماست)؛ سال‌هاى سال، به محض آنكه فقيران كمترين درخواستى مى‌كردند همين شخصيت‌ها جيب‌هاى خالى‌شان را نشان مى‌دادند و مى‌گفتند يك سنت هم در بساط‌مان نيست. بگذريم! «بانك‌ها را دريابيد!» اين نداى دموكراتيك و بشردوستانهء والا از دهان هر روزنامه‌نگارى و سياستمدارى كه بخواهيد برون مى‌آيد. بانك‌ها را نجات دهيد، به هر قيمتى كه شد! جا دارد روى اين نكته انگشت بگذاريم؛ آخر قيمتى كه مى‌گويند، اصلا بى‌اهميت نيست.

۱۳۹۰ خرداد ۵, پنجشنبه

این معرکه بحران از کدام واقعیت برمیخیزد؟

آلن بادیو،  لوموند،
یادداشت:
آلن بادیو بدون تردید از مطرح ترین فلاسفه معاصر در فرانسه است که در سالهای اخیر به طور روزافزونی در حوزه تفکر آلمانی زبان و آنگلوآمریکایی نیز مورد بحث و مجادله قرار می گیرد.
برخورد رادیکال بادیو به بحران در روزنامه لوموند تا همین امروز به مباحثات پرحرارتی دامن زده است. اهمیت کار بادیو مقدمتا در جزئیات برنامه سیاسی پیشنهادی وی و همچنین در جزئیات تحلیل وی از بحران و رابطه بین سرمایه مالی و صنعتی نیست. در این جزئیات میتوان با او مخالف بود.  بادیو از منظر یک فیلسوف مارکسیست به بحران می پردازد و در همین نوشته کوتاه بنیادی ترین انتقاد بر روندهای پایه ای سرمایه داری و نظام سیاسی – ایدئولوژیک حاکم بر آن را طرح می کند. اهمیت کار بادیو در آن است که به مثابه یکی از مطرح ترین متفکران در یکی از اصلی ترین کشورهای سرمایه داری، آشکارا بر ضرورت برانداختن نظم موجود و بنای نظمی نوین، بر ضرورت کمونیسم، تأکید می کند. همین برای انتخاب این مطلب و ترجمه آن کافی بود.
فریبرز افشار- بهمن شفیق
************
بحران مالی جهانی آنطور که جلوی چشمان ما به نمایش در آمده، شبیه به یکی از فیلمهای زشت پیش ساخته کارخانه موفقی است که اسمش را امروز سینما میگذارند. هیچ چیزی درآن غایب نیست، از جمله جست و خیزها و تغییر وضعیتهایی که آدم را وحشتزده میکند؛ گویا نمیتوان جلوی جمعه سیاه را گرفت، همه چیز از هم میپاشد، همه چیز از هم خواهد پاشید.

فرضيه‌ی کمونيسم(آلن بادیو)

نوشتهء آلن باديو
مترجم: عبدی کلانتری


شـبح
در نگاه اول عجيب به نظر می رسد که رئيس جمهور جديد فرانسه نيکولا سارکوزی اصرار بر اين دارد که راه حل بحران اخلاقی فرانسه و هدف پروسهء «بازسازي» کشور در اين است که «يک بار برای هميشه از شر ميراث ماه مه ۱۹۶۸ خلاص شويم.» همهء ما تصور می کرديم که اين ميراث سالها است که از ميان رفته است. پس اين چه چيزی است که رژيم فرانسه را زير نام «مه ۶۸» تهديد می کند؟
فقط می توانيم چنين گمان کنيم که اين تهديد از سوی «شبح کمونيسم» در يکی از آخرين تجليات واقعی خود صورت می پذيرد. گويی نيکولا سارکوزی (اگر بخواهيم به شيوهء او زبان بگشاييم) می گويد، «ما حاضر نيستيم گشت زدن هيچ شبحی را قبول کنيم. کافی نيست که کمونيسم واقعی و تجربی ناپديد شده باشد. ما می خواهيم کليهء شکل های احتمالی آن هم از ميان برود. اگر کمونيسم يک نام نوعی و معادل با شکست ما تلقی شود، ما می خواهيم حتا فرضيهء کمونيسم هم ذکر کردنی نباشد.»
فرضيهء کمونيستی (Communist Hypothesis) چيست؟ در معنی نوعی (جنريک/ generic) که در «مانيفست» [اثر مارکس و انگلس] آمده، کلمهء «کمونيست» اين معنی را می رساند: منطق طبقه [يا وجود طبقات اجتماعي] ــ جايی که نيروی کار به طور بنيادی در انقياد طبقهء حاکم است، ترتيبی که از دوران باستان تا امروز دوام آورده ــ آری، اين منطق طبقاتی اجتناب ناپذير نيست؛ اين رابطه می تواند تغيير کند. فرضيهء کمونيسم اين است که يک سازمان جمعی متفاوت می تواند عملی شود، سازمان يا سامانی که در آن نابرابری ثروت و حتا تقسيم کار از ميان خواهد رفت. تصاحب خصوصی ثروتهای کلان و انتقال آنها توسط وراثت به پايان خواهد رسيد. وجود يک دولت سرکوبگر، مجزا از جامعهء مدنی، ديگر ضروری به نظر نخواهد رسيد. در يک روند درازمدت از تجديد سازمان [اجتماعی و سياسي]، بر اساس اتحاد و تعاون آزادانهء توليدکنندگان، دولت زوال پيدا خواهد کرد.

وفاداری به وفاداری – مصاحبه با آلن بدیو در آمریکا

دایانا جرج و نیکلاس وِدولی
مترجم: صالح نجفی
آلن بادیو، فیلسوف رادیکال فرانسوی، در زمانه ما به چهره سرشناسی بدل شده است. او که در جوانی به مائویسم شناخته می‌شده است، در ضمن از جمله شاگردان لویی آلتوسر است که همچون ژاک رانسیر، از استاد برجسته‌اش و سرفصل‌های ساختارگرایانه فلسفه او گذر کرده است. بادیو اینک بیش‌از هر عرصه دیگری، ‌به‌سبب آرای‌اش درباب سیاست در عصر ما شناخته شده است. او خصوصا با تئوری مشهور رخداد که از مبانی‌ای هستی‌شناسانه بهره‌مند است، کوشیده سیاست رادیکال در زمانه نئولیبرالیسم از نو صورت‌بندی کند و سامان دهد. با هم گفت‌وگویی را که صالح نجفی ترجمه کرده است، می‌خوانیم. او در این گفت‌گو به ملزومات فلسفی- سیاسی رویکرد رادیکال در سیاست می‌پردازد
۱ـ اگر ممکن است از خطّ سیر فکری و سیاسی‌تان از سال‌های میانی دهۀ ۱۹۶۰ تا به امروز برایمان بگویید. دیدگاه‌های شما دربارۀ سیاست انقلابی، مارکسیسم، و مائوئیسم نسبت به آن سال‌ها چه تغییراتی کرده؟

 
Design by Free WordPress Themes | Bloggerized by Lasantha - Premium Blogger Themes | cna certification